«گربه سیاه»
خلاصهی فیلم
«گربه سیاه» به کارگردانی کریم امینی و تهیهکنندگی و ایفای نقش بهران رادان از یکشنبه ۲۴ بهمن اکران خود را در سینما ۲۲بهمن رشت آغاز می کند.
به گزارش رسانه رشت سینما؛ «گربه سیاه» فیلمی درباره اینفلوئنسرهای اینستاگرام یا همان شاخهای فضای مجازی ست که کمکم در شبکههای اجتماعی مطرح میشوند و به جایگاهی میرسند که شاید باور آن در ابتدا دشوار باشد.
این فیلم که محصول سال ۱۳۹۸ است. فیلم «گربه سیاه» در ژانر اجتماعی و با حضور بازیگرانی مانند ترلان پروانه، بهاره کیان افشار، کیا رکنی و حسین پورکریمی اکران شده است.
دیگر عوامل:
نویسنده: علی اصغری، کارگردان: کریم امینی، تهیه کننده: بهرام رادان، مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، تدوین: بهرام دهقانی، صدابردار: سعید بجنوردی، طراحی صحنه: حجت اشتری، طراحی لباس: گلناز گلشن، چهره پردازی: محمود دهقانی، موسیقی: بامداد افشار، دستیار اول کارگردان: میثم بیدقی، منشی صحنه: فائزه گرگانی
دیالوگی از فیلم گربه سیاه :
– رها : بچه بودم مامانم بهم می گفت گربه سیاه ، اول فک میکردم بخاطر موهامه که سیاهه، بعدا فهمیدم اونم مث بقیه فک میکنه گربه سیاه شومه … ببخشید مامان..
– رَپ یعنی آرمان -از زیر زمین پرواز به آسمان
کریم امینی کارگردان «گربه سیاه» در مصاحبه خود با روزنامه «هنرمند» صحبتهایی را درباره داستان این فیلم، موسیقی سبک «رپ» و مشکلات دهه هشتادیها مطرح کرد :
◼️قصه فیلم درباره سه جوان پر از آمال و آرزوی متولد دهه هفتاد و هشتاد است که هرکدام نگاه متفاوتی به زندگی دارند.
داستان گربه سیاه ناظر بر شاخهای مجازی است که بواسطه شهرت بازیگران و چهرههای ورزشی ره صدساله را یک شبه طی میکنند و تنها با یک موبایل و حساب کاربری به چنان محبوبیتی میرسند که از بازیگران نیز جلو میزنند. بازیگرانی که برای رسیدن به نقطه اوج خود راه طولانی را طی کردند اما حالا اینفلوئنسرها با مدتی کوتاه، فعالیت در فضای مجازی و تبلیغ رستوران و عکس گرفتن با مشاهیر، همه این مسیر را پشت سر میگذارند. از این نظر فیلم ایده تازه و قابل نقدی را انتخاب کرده و سینما نیز به این موضوع چندان نپرداخته است. اما پرداخت به این موضوع در فیلم در مسیری قرار دارد که اگرچه پیامش را در نهایت، در جهان داستانی خود قابل فهم بیان کرده است اما خود را فدای سوژه دیگری کرده که در ادامه به آن اشاره میشود.
فیلم نگاه مثبتی به شاخهای مجازی ندارد و میخواهد به زعم خود حقیقت و پشت پرده زندگی آنان را مطرح کند. فیلم صورت و ظاهر زندگی و مدعیات آنان را در شبکههای اجتماعی دروغین میپندارد و آنها را به شدت بدبخت و کم نظر در زندگی و مال دنیا توصیف میکند. آیا واقعاً شاخهای مجازی از چنین زندگی برخوردار هستند؟ اما سوژه دیگری که فیلم به آن میپردازد زندگی روی دیگر مشهوران جامعه یعنی هنرمندان است. دنیای شاخهای مجازی چرک، سخیف و احمقانه و دون شأن یک شهروند و حتی طبق داستان فیلم خطرناک است.
اما از آنسو زندگی بازیگران و سینماگران فیلم و بطور مشخص «بهرام رادان» که خود تهیهکننده فیلم است، بشدت انسانی، با اخلاق، مهربان و آرمانی و در سطح بالایی از رفاه است. یک دوگانه که به نفع زندگی بازیگران لاکچری و مشهور سینمای ایران است.
«گربه سیاه» از این رو میخواهد نگاهی به زندگی هنرمندان و تصویر چهره حقیقی آنان داشته باشد؛ فیلمی مانند «هنرپیشه» که تصویر مشکلات و گرفتاریهای هنرمندان را در لایه دیگر نشان بدهد. اینکه چگونه با یک حاشیه زندگی آنان آسیب میبیند و چقدر پشت این تصویر دوست داشتنی، آنان درگیر مسائل مختلفی هستند که از آن بیخبریم. در حقیقت فیلم بیشتر به بهانه نقد شاخهای فضای مجازی به عنوان پدیدههای نوظهوری که توجه مردم را به خود جلب کردهاند، نگاهی به زندگی بازیگران دارد که کمکم دارند در حاشیه قرار میگیرند. اما این تصویر، بسیار دلسوزانه و ترحمآمیز نسبت به زندگی سینماگران از آب درآمده و در کنار تصویر منفی و آس و پاسی که از زندگی اینفلوئنسر فیلم به نمایش میگذارد، نگاهی جانبدارانه ترسیم کرده است. اینگونه که از فراموشی بازیگرانی خوب توسط اینفلوئنسرهای بد خبر میدهد! به گونهای که در ادامه احتمال بدست گرفتن صنعت سینما توسط آنان را هم میدهد؛ شاید این فیلم طعنهای تند به برخی از فعالین فضای مجازی باشد که بتازگی کارگردانی را نیز عهدهدار شدهاند.
مخاطب به خوبی در سکانسها و پلانهای پایان فیلم میفهمد که پیام فیلم چیزی جز این هشدار خودپسندانه نیست که بازیگران در حال فراموشیاند و تنها میشوند و گربه سیاه که همان شاخهای شبکههای اجتماعیاند آنها را به حاشیه خواهند برد. گربههایی که در کمین نشستهاند تا یکباره با بالا رفتن از نردبان زندگی هنرمندان، مشهور شوند. ترسی که گربه سیاه از آنان القا میکند بسیار تصنعی و غیرقابل باور است؛ نه کاربران فعال فضای مجازی آنقدر آویزان و شلخته و به تعبیر دهه هشتادیها سمیاند و نه آنقدر بازیگران ایدهآل و آرمانی. نگاه فیلم به هیچکدام واقعبینانه نیست.
مشکل اصلی فیلم یعنی همان تظاهر، به حضور خود رادان در فیلم بازمیگردد که هم تهیهکننده کار است و هم نقش خود را به عنوان یک قربانی این حواشی که توسط اینفلوئنسرها ایجاد میشود نشان میدهد. به تعبیری فیلم برای خودش گریه و زاری میکند. اینگونه پیام فیلم بجای آنکه نقدی درباره عدم فرهنگ شهرت بزند بیشتر نگرانی ریاکارانهای درباره خدشهدار شدن شهرت بازیگران دارد. البته باید گفت که بدون شک لازمه هنرمند شدن طی کردن طریق دشوار و سختی است که هرکسی قابلیت آن را ندارد؛ به تعبیر حافظ “هزار نکتهٔ باریکتر ز مو اینجاست, نه هر که سر بتراشد قلندری داند” اما آیا تمام هنرمندان نیز فرهنگ شهرتِ قلندری را میدانند؟ نگاهی به برخی اظهار نظرهای غیرتخصصی مانند مسائل سیاسی و دفاع از قانونی شدن همجنسگرایی در غرب که برخی از عوامل فیلم در آن دست داشتند، نشان از عدم آشنایی کامل با «فرهنگ شهرت» دارد.
از سوی دیگر فضای مجازی تنها شامل اینفلوئنسرهایی که شهرستانی باشند و یا از وضعیت مالی اسفناکی برخوردار باشند، نیست؛ بلکه بخش قابل توجهی از اینفلوئنسرها شامل ثروتمندان، فرزندان مسئولین و لاکچرینشینها است. از سوی دیگر فضای مجازی خود قدرت عجیبی برای ایجاد میل شهرت در افراد دارد و در این مورد فقیر و غنی ندارد بلکه همه دوست دارند تا در این مدیوم جدید تبدیل به رسانه شوند. این موارد همان اشاراتی است که در فیلم دیده نمیشود و باعث میشود فیلم از نگاهی جامعنگر و واقعبینانه دور شود.
سینماها و سانسها
انتخاب سینما
- سینما ۲۲ بهمن رشت